خدا همه چیز را مى‌داند و اصولاً در همه جا حاضر و ناظر است، با این حال چه نیازى به سؤال دارد که انبیاء و امت‌ها را عموماً و بدون استثناء مورد بازپرسى قرار می‌دهد؟!

خبرگزاری فارس، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه بخش نکته‌ها ذیل آیه 8 سوره مبارکه «اعراف» به پیروزی قطعی حق بر باطل و تعابیر مختلف از پیروزی اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ۚ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است. کسانى که کفّه‌هاى (عملِ) آنها سنگین است، تنها آنان رستگارند». (اعراف/ 8)


سؤال و جواب در قیامت برای چیست؟


نخستین بحثى که در اینجا پیش مى‌آید این است که: ما مى‌دانیم خدا همه چیز را مى‌داند و اصولاً در همه جا حاضر و ناظر است، با این حال چه نیازى به سؤال دارد که انبیاء و امت‌ها را عموماً و بدون استثناء مورد بازپرسى قرار می‌دهد؟!

جواب این پرسش روشن است، زیرا اگر سؤال براى استعلام و درک واقعیت چیزى باشد، در مورد کسى که عالم است معنى ندارد اما اگر منظور توجه دادن خود شخص و اتمام حجت به او و امثال آن بوده باشد، هیچ مانعى ندارد.

درست مثل این که: ما به شخص فراموشکارى خدمت‌هاى زیاد کرده‌ایم، و او به جاى خدمت، مرتکب خیانت‌هایى شده و همه این مسائل پیش ما روشن است، او را مورد بازپرسى قرار داده و مى‌گوییم: آیا ما این همه به تو خدمت نکردیم؟ و آیا تو حق این خدمات را ادا کردى؟!

این سؤال براى کسب علم نیست، بلکه براى تفهیم طرف است، و یا این که: براى ابراز قدردانى از یک فرد خدمتگذار و تقدیر و تشویق از او مى‌پرسیم: در این سفر مأموریتى که داشتى چه کارهایى انجام دادى؟ با این که از جزئیات آن قبلاً آگاه شده‌ایم.


آیات سؤال در قرآن


ممکن است تصور شود، آیات مورد بحث که با صراحت و تأکید و قسم مى‌گوید: از همه در روز قیامت سؤال مى‌کنیم، با بعضى دیگر از آیات قرآن منافات دارد، مثلاً در سوره «الرحمن» مى‌خوانیم: فَیَوْمَئِذ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ... * یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ...: «در آن روز از هیچ کس نه انس و نه جن، سؤالى نمى‌شود... * بلکه افراد گناهکار از سیمایشان شناخته مى‌شوند...» و همچنین آیات دیگر که سؤال را نفى مى‌کند با آیه مورد بحث که سؤال را اثبات مى‌کند، چگونه سازگار است؟

ولى دقت در این آیات، هر گونه ابهامى را برطرف مى‌سازد، زیرا از مجموعه آیات مربوط به سؤال و جواب در روز قیامت، چنین استفاده مى‌شود که: مردم در آن روز، مراحل مختلفى را مى‌پیمایند، در پاره‌اى از مراحل هیچ‌گونه سؤال و پرسشى از آنها نمى‌شود، حتى مهر بر دهان آنها مى‌گذارند و تنها اعضاى پیکرشان که آثار اعمال را در خود حفظ کرده‌اند، به عنوان یک گواه گویا و انکارناپذیر، چگونگى اعمالشان را بازگو مى‌کنند.

در مرحله بعد، مهر از زبان آنها برداشته مى‌شود، به سخن مى‌آیند و از آنها پرسش مى‌شود، آنها نیز با مشاهده روشن شدن حقایق در پرتو گواهى اعضا، به اعمال خود اعتراف مى‌کنند، درست همانند مجرمى که با مشاهده آثار عینى جرم، چاره‌اى جز اعتراف نمى‌بیند.

بعضى از مفسران نیز در تفسیر این آیات احتمال داده‌اند که: آیات نفى کننده سؤال، اشاره به سؤال و جواب زبانى است.

و آیات اثبات‌کننده سؤال، اشاره به سؤالاتى است که از اعضاى بدن مى‌شود و آنها به زبان حال ـ همانند رنگ رخساره انسان که خبر از سرّ درون او مى‌دهد ـ حقایق را بازگو مى‌کنند و در هر صورت اختلافى در میان این دو دسته آیات نیست.


ترازوى سنجش اعمال در قیامت چیست؟


درباره چگونگى توزین اعمال در روز رستاخیز، بحث فراوانى در میان مفسران و متکلمان شده است، و از آنجا که بعضى چنین تصور کرده‌اند، «وزن» و «ترازو»،  در آن جهان، همانند وزن و ترازو در این جهان است، و از طرفى اعمال انسان سنگینى و وزنى ندارد که بتوان آن را با ترازو سنجید، ناچار شده‌اند، از طریق تجسم اعمال، و یا این که خود اشخاص را به جاى اعمالشان در آن روز وزن مى‌کنند، مشکل را حل نمایند، و حتى عبارتى از «عبید بن عمیر» نقل شده است که مى‌گوید: یُؤْتى بِالرَّجُلِ الطَّوِیْلِ الْعَظِیْمِ فَلا یَزِنُ جَناحَ بَعُوضَة: «در آن روز، فرد بزرگ جثه‌اى را مى‌آورند که در ترازوى سنجش به اندازه بال مگسى وزن ندارد»! اشاره به این که ظاهراً آدم‌هاى باشخصیتى بودند و در باطن هیچ!

ولى اگر مسأله مقایسه زندگى آن جهان را با زندگى دنیا کنار بگذاریم و توجه داشته باشیم که: همه چیز در آنجا با اینجا متفاوت است، درست همانند تفاوتى که میان زندگى جنین در عالم رحم، با زندگى انسان در این دنیا وجود دارد.

و نیز توجه داشته باشیم که: در فهم معانى الفاظ، نباید همیشه، به دنبال مصداق‌هاى موجود و معین برویم، بلکه مفاهیم را از نظر نتیجه بررسى کنیم، مسأله «وزن در روز رستاخیز» کاملاً حل خواهد شد.

توضیح این که: در گذشته هنگامى که مثلاً نام «چراغ» برده مى‌شد، ظرفى به نظر مى‌رسید که مقدارى ماده روغنى در آن ریخته شده بود و فتیله‌اى در میان آن نصب گردیده، و احتمالاً حبابى نیز روى آن براى تنظیم هوا قرار داده شده بود.

در حالى که امروز از کلمه «چراغ» چیز دیگرى مى‌فهمیم، دستگاهى که نه ظرفى براى روغن دارد،نه فتیله‌اى، و نه حبابى براى تنظیم هوا، اما آنچه چراغ امروز را با دیروز پیوند مى‌دهد، همان هدف و نتیجه آن است، یعنى وسیله‌اى که تاریکى را از میان مى‌برد.

در مسأله «میزان» نیز چنین است، در همین جهان مى‌بینیم با گذشت زمان «ترازوها» چه اندازه دگرگون شده‌اند، و حتى لفظ میزان به وسائل دیگر سنجش نیز گفته مى‌شود، مانند: میزان الحراره:«وسیله سنجش گرما»، میزان الهوا: «وسیله سنجش هوا» و مانند آن.

بنابراین، آنچه مسلّم است این است که: در روز رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده مى‌شود نه با ترازوهایى همانند ترازوهاى دنیا، و چه بسا آن وسیله، همان وجود انبیاء، امامان و افراد صالح بوده باشد، و در روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده این مطلب به خوبى دیده مى‌شود.

در «بحار الانوار» از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤال از تفسیر آیه «وَ نَضَعُ الْمَوازِیْنَ الْقِسْطَ» چنین مى‌خوانیم: وَ الْمَوازِیْنُ الأَنْبِیاءُ وَ الأَوْصِیاءُ وَ مِنَ الْخَلْقِ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب!: «میزان سنجش در آن روز پیامبران و اوصیاى آنها هستند و از مردم کسانى مى‌باشند که بدون حساب وارد بهشت مى‌شوند»! (یعنى کسانى که در پرونده اعمال آنها نقطه تاریکى وجود ندارد).

و در روایت دیگرى چنین نقل شده است: إِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّةَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: «یعنى امیر مؤمنان و امامان از فرزندان او ترازوهاى سنجش‌اند».

و در یکى از زیارات مطلقه امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى‌خوانیم: اَلسَّلامُ عَلى مِیْزانِ الأَعْمال:«سلام بر میزان سنجش اعمال»!

در واقع مردان و زنان نمونه جهان، مقیاس‌هاى سنجش اعمال انسان‌ها هستند و هر کس به آن اندازه که به آنها شباهت دارد، وزن دارد، و آنها که از ایشان بیگانه‌اند، کم وزن یا بى‌وزنند.

حتى در این جهان نیز دوستان خدا مقیاس سنجشند، ولى از آنجا که بسیارى از حقایق در این عالم در پرده ابهام مى‌ماند، و در روز قیامت که به مقتضاى «وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» روز بروز و ظهور است این واقعیت‌ها آشکار مى‌گردد.

و از اینجا روشن مى‌شود که: چرا «موازین» جمع بسته شده است، زیرا اولیاى حق که ترازوهاى سنجشند، متعددند.

این احتمال نیز وجود دارد که هر کدام از آنها در صفتى ممتاز بوده‌اند، بنابراین، هر یک میزان سنجش یکى از صفات و اعمال آدمى هستند و چون اعمال و صفات انسان‌ها مختلف است، الگوها و ترازوهاى سنجش نیز باید مختلف باشد.

و نیز از اینجا روشن مى‌شود که: آنچه در بعضى از روایات مانند روایتى از امام صادق(علیه السلام) وارد شده که پرسیدند: ما مَعْنَى الْمِیْزانِ قالَ الْعَدْلُ: «معنى میزان چیست؟ فرمود: عدل است» با آنچه گفتیم منافاتى ندارد، زیرا دوستان خداوند و مردان و زنان نمونه جهان، مظهر عدل مى‌باشند: عدل از نظر فکر، عدل از نظر عقیده، و عدل از نظر صفات و اعمال (دقت کنید).
/2759/